محمدجواد ظریف:
اگر منویات آمریکا را اجرا کردم، چرا آقایان تحریم نشدند و من تحریم شدم؟
انقلابیون زیرکولرنشین مقداری از انقلابیون واقعی یاد بگیرند / عدم تحریم آقایانی که فریادهای ضدآمریکایی شان گوش فلک را کر کرده، نشان میدهد آمریکا با آنها مشکلی ندارد / آقای نصرالله نماینده مقاومت است یا حضراتی که در اتاق شان نشستهاند و زیر کولر شعار میدهند؟ / نزدیکتر از سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی به مقاومت نداریم، حداقل ببینند آنها چه نمرهای به دیپلماسی میدهند /
کد خبر : 62
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۵:۰۴
محمدجواد ظریف: متأسفانه مجموعه برنامههایی که در صداوسیما ساخته میشود، برای نقد سیاست خارجی نیست، بلکه برای تخریب آن است. حتماً صلاح خودشان را این طور دیدند که اگر توفیقاتی از سیاست خارجی ایران در دنیا مشاهده میشود و رژیم صهیونیستی بنده را خاری در چشم خود میبیند، آن را بهعنوان یک نقطه ضعف نظام به مردم خودمان نشان دهند. [می گویند] مردم! بدانید که وزیر خارجهتان یا دستگاه دیپلماسی شما در دنیا واداده وعقب افتاده است، در دنیا خوب کار نمیکند و دیگران هستند که سر وزارت خارجه شما کلاه میگذارند.
محمدجواد ظریف در گفتگویی با روزنامه ایران به بیان انتقاداتی نسبت به برخی چهرههای داخلی و صداوسیما پرداخته است.
گزیدهای از این گفتگو را در ادامه بخوانید:
- واقعیت دنیا را نگاه کنید الان امریکاست که شکست خورده است و دیپلماسی پیروز شده است. دوستان ما اعتقاد دارند که امریکا بزرگترین معاند انقلاب و کشورماست در حالی که باید ببینند که وقتی خودشان سالها علیه امریکا شعار دادند و با دیپلماسی مخالفت کردند، تحریم شدند؟ آیا امریکا اقدامی علیه آنها انجام داد؟ آیا امریکا از آنها ترسید که تحریمشان نکرد یا دوستان ما ضرری برای این کشور نداشتند که تحریم نشدند. من دوست ندارم از خودم تعریف کنم، اما تحریم نشدن کسانی که فریادهای ضد امریکاییشان گوش فلک را کر کرده است، نشان میدهد که امریکا هیچ مشکلی با آنها ندارد و کار ایشان مشکلی به وجود نمیآورد. کاری که ما انجام دادیم برای امریکا مشکل ایجاد کرد. دیپلماسی بسیار موفق بوده است نه بهدلیل توانمندیهای فوقالعاده ما بلکه به خاطر مردم ما کارآمد بوده است. مردم ما زمینهای را فراهم کردند که ما توانستیم جلوی ۶ قدرت بزرگ بایستیم و کاری کنیم امریکاییها احساس کنند به آنها ضربه وارد شده است و بگویند این بدترین توافق تاریخ امریکاست. نمیدانم چرا دوستان ما میخواهند افتخارات کشور خودشان را که هیچ ربطی هم به من وهمکارانم ندارد برای کشور به سرشکستگی تبدیل کنند. این دستاوردها مایه سربلندی اس، ت. هر چند دیگر از کسانی که گاندو را میسازند، این توقع میرود که این مصاحبهها را از مردم بگیرند بعداً باید یا در این دنیا یا اگر در این دنیا فرصتی نشد در آن دنیا پاسخ دهند که چطور قلب حقیقت کردند.
- من از دوگانهسازی در کشور ابا دارم و برای اینکه این دوگانهسازی هم شکل نگیرد تاکنون تحمل کردم از این به بعد هم تحمل میکنم، اما به شما میگویم که دوستان یقیناً اشتباه میکنند. اگر دیپلماسی و تلاشهای شبانه روزی همکاران من نبود حتماً کشتی ایرانی آزاد نمیشد کما اینکه اگر مقاومت مردم ایران هم نبود دیپلماسی هیچ پشتوانهای نداشت. دوستانی که سعی میکنند یکی از پایههای قدرت جمهوری اسلامی ایران را به سخره بگیرند هیچ خدمتی به کشور و مقاومت نمیکنند. اگر دوستان ما معتقدند نمره مذاکره صفر و نمره مقاومت ۲۰ است دیگر ما نزدیکتر از سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی به مقاومت نداریم حداقل ببینند آنها چه نمرهای به دیپلماسی میدهند و آنها چه ارتباطی با بنده دارند. پیام آقای نصرالله را ببینند. آیا آقای نصرالله نماینده مقاومت است یا حضراتی که در اتاق شان نشستهاند و زیر کولر شعار میدهند؟ انقلابیون ایرکاندیشن (زیرکولرنشین) مقداری از انقلابیون واقعی یاد بگیرند.
- من و سردار سلیمانی هیچ وقت این دوگانگی را احساس نکردیم. ما بیش از ۲۰ سال است که از نزدیک با یکدیگر کار میکنیم. ما از دوره مذاکرات «بن» درباره افغانستان بهطور مستقیم با یکدیگر ارتباط داریم و برای مدیریت همه امور هماهنگ هستیم. توفیقهای به دست آمده هم که همه دنیا به آن اذعان کردند نتیجه همکاری و همفکری بسیار نزدیک ما بوده است. من در زمان حمله امریکا به عراق که مسئولیت نمایندگی ایران در نیویورک را بر عهده داشتم و در این زمینه به دستور مقامات عالی کشور با مقامهای امریکایی گفتگو کردم، بیشترین هماهنگی را با سردار سلیمانی داشتم.
- من و سردار سلیمانی بعد از آن نیز در دوران وزارتم تصمیم گرفتیم که هرزمان که هردویمان در تهران حضور داشتیم حتماً حداقل هفتهای یک بار یکدیگر را ملاقات کنیم و آخرین تحولات را مرور کرده و هماهنگیهای ضروری را انجام دهیم. فکر میکنم مجموعه کشور از این هماهنگی منفعت دیده است. کسانی که میخواهند اقداماتی انجام دهند که با رابطه نزدیک ما مغایرت دارد، در جهت منافع دیگران کار میکنند و منافع کشور را نمیبینند ان شاءالله که متوجه نیستند که دارند در جهت منافع دیگران کار میکنند؛ ولی بعضی وقتها برای من این سؤال مطرح میشود چقدر منافع گروهی در داخل کشور میتواند با منافع تندروهای اسرائیل و تندروهای امریکا اتفاقی در همه موارد یکی باشد.
- بنده خطوط کلی شورای عالی امنیت ملی را که از سوی مقامات عالی نظام ترسیم میشود، همراه خودم دارم و در جلسه مذاکره تصمیم میگیرم چگونه به موضوعی که در مذاکره مطرح شده و البته درباره آن پیشبینی هم انجام شده، پاسخ دهم. درباره انجام عملیات نظامی هم این طور است. فرمانده نظامی در اتاق عملیات مینشیند و اگر همان زمان ببیند مثلاً پهپاد خارجی وارد آبهای ایران شده است، در چارچوب دستورالعملهای کلی که همه ما از آن اطلاع داریم و در چارچوب حراست از تمامیت ارضی کشور است، تصمیمگیری میکند. او احتمالاً باید در چند ثانیه تصمیم بگیرد. ممکن است رئیس ستاد کل نیز در آن چند ثانیه از این اقدام خبر نداشته باشد و بعد از انجام عملیات از این رویداد مطلع شود. وظیفه رئیس ستاد کل این است که تصمیم راهبردی را گرفته باشد، نه اینکه در جریان تصمیمگیری تاکتیکی هم حضور داشته باشد. البته من نمیدانم که رئیس ستاد کل هنگام سرنگونی پهپاد امریکایی بلافاصله از این اقدام خبردار شده است یا نه؛ ولی توقع نمیرود که همه مقامات از هر شلیکی که صورت میگیرد، اطلاع داشته باشند. به هر صورت مهم این است که ما بسرعت از عملیات نظامی خبردار شویم.
- من در ماجرای سرنگونی پهپاد امریکا در تهران حضور نداشتم و برای مذاکرات با وزیر خارجه ترکیه در اصفهان بودم، اما بحمدالله با فاصله زمانی بسیار کم و با هماهنگی بسیار خوبی که با سردار باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح داشتم، تلفنی با ایشان صحبت کردم. ایشان دستور دادند اطلاعات مربوط به این عملیات را بسرعت برای من فرستادند، حتی برای من نقشه دستی روی موبایل فرستادند که من توانستم همان شب توئیت کنم و مانع از این شوم که امریکاییها روایت خودشان را از این ماجرا مبنی بر اینکه این پهپاد در آبهای بینالمللی مورد اصابت قرار گرفته است، داشته باشند. من تلاش کردم این روایت را جا بیندازم و واقعیتها را منعکس کنم. هماهنگی بسیار خوبی انجام شد و ما هم بیش از این توقع نداریم؛ یعنی من توقع ندارم که قبل از اینکه اقدام نظامی صورت بگیرد، مرا پیدا کنند و از من اجازه بگیرند. نه من در این موقعیت هستم، نه ضرورتی دارد که وزیر خارجه قبل از وقوع حادثه در جریان باشد. وزیر خارجه عضو شورای عالی امنیت ملی و در جریان سیاست و تصمیم گیریها قرار دارد؛ ولی لازم است که به محض وقوع هر رویدادی، به ما اطلاعرسانی شود که هماهنگ باشیم. این هماهنگی در ماجرای سرنگونی پهپاد امریکایی صورت گرفت. ما گاهی اوقات بهدلیل برخی ناهماهنگیها دیر از برخی امور خبردار میشویم که متأسفانه دود آن به چشم کل کشورمی رود.
- من هیچ علاقهای به این سمت ندارم. من این مسئولیت را بر عهده دارم تا خدمت کنم و میتوانم آن را به دو شکل انجام دهم؛ میتوانم بگویم که من فقط مسئول برخی کارهای کشور هستم و در حوزههای دیگر مسئولیتی ندارم. ممکن است این کار من را در دنیا محبوبتر هم بکند و اگر این کار را انجام میدادم، احتمال زیادی وجود داشت که جایزه صلح نوبل را دریافت کنم. من دو سال متوالی بیشترین شانس را برای گرفتن جایزه صلح نوبل داشتم. خودم هر بار بههمه گفتم امکان ندارد به من جایزه صلح بدهند، به این دلیل که من همزمان از سیاست جمهوری اسلامی در سوریه و از سایر سیاستهای جمهوری اسلامی حمایت میکردم، اگر میخواستم این دوگانگی را در سیاست خارجی نشان دهم، حتماً میتوانستم امتیازاتی بگیرم.
- شما صحبتهای امریکا را مرور کنید. من نمیخواهم این دوگانگی جا بیفتد. برای من این وزارت آنچنان ارزشی ندارد که حاضر باشم برای حفظ این میز منافع ملی را زیر سؤال ببرم. من از روز اول با این باور سر کار آمدم که قرار است چند روزی این مسئولیت را داشته باشم و چه بهتر که این امتحان را بخوبی پشت سر بگذارم تا حداقل وجدانم راحت باشد. آن روز هم که استعفای خود را اعلام کردم قصد نداشتم آسیبی وارد کنم.
- تصمیم من آنی و لحظهای نبود و عصبانی هم نبودم و اتفاقاً در آن موقع دو نوه ام در منزلمان بودند و من داشتم با آنها بازی میکردم و خیلی هم لحظات خوبی بود، روز بعد هم همینطور بود و من فرصتی برای بازی با نوههایم در خانه پیدا کرده بودم جای همه مردم خالی بود و خیلی خوش گذشت؛ اما به این نتیجه واقعی رسیده بودم که باید استعفا دهم. پیش از آن هم به همه جاهایی که باید اطلاعرسانی میکردم، تصمیم خود را اطلاع داده بودم، باورشان نمیشد که من این کار را انجام دهم، اما به این نتیجه واقعی رسیدم که دیگر نمیتوانم با این فضا وزیر خارجهای باشم که خودم میخواهم. میتوانم وزیر خارجهای باشم که بگویم من این مسئولیتها را دارم و بقیه مسئولیتها هم به من ربطی ندارد، ممکن بود در دنیا برای بعضیها محبوبتر هم باشم؛ اما برای من مسئولیت به آن شکل هیچ ارزشی نداشت.
- من همواره گفتهام که ما عین ماوقع تحولات را به رهبری گزارش میدهیم. همه جزئیات درباره اینکه ایشان چه مواقعی به مصلحت میدانند که اظهارنظر کنند، چه مواقعی اظهارنظر نکنند، چه مواقعی اظهارنظرهای ایشان کلی و در چه موضوعاتی اظهارات ایشان دقیق، عملیاتی و جزئی بوده است، در اسناد ثبت شده است. در واقع لطفی که رهبر معظم انقلاب به وزارت خارجه و به شخص بنده داشتند این بود که گفتند ما امین هستیم. خب آدم امین حتماً آنچه را که امانت است، ادا میکند. ما اطلاعاتی را که داریم امانت میدانیم و خدمت ایشان ارائه میکنیم. در حد توانمان هم تلاش کردیم تمام رهنمودهای ایشان را اجرا کنیم و هر وقت هم که نتوانستیم دلایل آن را گزارش دادیم؛ یعنی این طور نبوده است که تلاش کنیم آن را بپوشانیم.
- متأسفانه مجموعه برنامههایی که در صداوسیما ساخته میشود، برای نقد سیاست خارجی نیست، بلکه برای تخریب آن است. حتماً صلاح خودشان را این طور دیدند که اگر توفیقاتی از سیاست خارجی ایران در دنیا مشاهده میشود و رژیم صهیونیستی بنده را خاری در چشم خود میبیند، آن را بهعنوان یک نقطه ضعف نظام به مردم خودمان نشان دهند. این یک کم لطفی به غرور و حمیت ملی است. من اگر جای آنان بودم، تلاش میکردم خطاهای وزیر خارجه را بپوشانم، نه اینکه موفقیتهای وزیر خارجه را تبدیل به خطا بکنم و ببر کاغذی را هر روز شکار کنم و به مردم بگویم که شما مردم! بدانید که وزیر خارجهتان یا دستگاه دیپلماسی شما در دنیا واداده وعقب افتاده است، در دنیا خوب کار نمیکند و دیگران هستند که سر وزارت خارجه شما کلاه میگذارند. معمولاً در دنیا این طور رسم است که سعی میکنند بگویند ما خوب کار میکنیم، نه اینکه مسئولان خود را تخریب کنند. خاطرم هست زمانی که انگلیس با ایران در موضوع سلمان رشدی به توافق رسید و برای بازکردن مجدد روابط، وزیر خارجه وقت ایران آقای دکتر کمال خرازی و وزیر خارجه وقت انگلیس آقای رابین کوک مصاحبه کردند، خبرنگاران از رابین کوک پرسیدند که آقای وزیر، شما چه به دست آوردید؟
- فردای آن، هیچ روزنامه انگلیسی تیتر نکرد که ما چیزی به دست نیاوردیم، بلکه همه روزنامههای انگلیسی که ادعای آزادیشان سر به فلک گذاشته است، گفتند: «ما دیپلماسی بسیار موفقی داشتیم». این واقعیت است. حالا همه دنیا میگوید که دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران موفق بوده است، خود آقای ترامپ میگوید که من دو دقیقه مصاحبه وزیر خارجه ایران را دیدم و معتقدم هیأت امریکایی از عهده مذاکره با او برنمیآید. همان آقای ترامپ که گفته است ۷ تریلیون دلار در منطقه خرج کردیم و شکست خوردیم، همانطور هم گفته است که برجام یک کلاه بزرگ بر سر امریکا بود. چرا ما یک قسمت سخن او را میپذیریم، اما قسمت دیگر صحبتش را دروغ میدانیم. بررسی کنید و ببینید همه دنیا دارد میگوید ایران در برجام موفق شد.
- مشکل دیگر دوستان ما این است که نمیخواهند راستی آزمایی حرفهای خودشان را بپذیرند. گفتند که آقای ترامپ به هیچ وجه از برجام خارج نمیشود، وقتی که از برجام خارج شد، گفتند به این دلیل خارج شد که آقای دکتر روحانی فلان جمله را در مشهد گفت. آقا! بپذیرید که تحلیل شما اشتباه بوده است. تقریباً هر تحلیلی که درباره موضوع هستهای داشتند، اشتباه بوده است.
- من نمیدانم این دوستان تا چه زمانی میخواهند دستاوردهای کشور را به این شکل زیر سؤال ببرند و تخطئه کنند وغرور مردم را به بازی بگیرند. باید دید چه دستاوردی دارند. اگرقرار بود من خط امریکاییها را پیاده کنم، چرا امریکا من را تحریم کرده است؟ اگر قرار بود من بهدنبال سیاستهای امریکا باشم، چرا امروزهمه آقایان و همه کسانی که قبل از من مذاکره کردند، هیچ کدام تحریم نشدند و فقط من تحریم شدم؟ اگر منویات امریکا را اجرا کردم، چرا آقایان تحریم نشدند و من تحریم شدم؟ یکی میگفت: ما انقلاب کردیم، مردم شهید شدند. حالا ظاهراً این طور است که آقایان انقلاب میکنند، ما تحریم میشویم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0