آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟
پیک ملت، علی مندنیپور آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟! ازآغاز پیدایشِ زندگی اجتماعی و آنگاه که انسان قادر به ارتباط با دیگر افرادجامعه به شکلی متفاوت ازدیگرموجودات گردید ، برای حفظ میراث ِفرهنگی بجای مانده از پیشینیان،بحکم ضرورت ناچار از انتقال دست آوردهای خویش به نسل های بعدی بوده است
پیک ملت، علی مندنیپور
آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟!
ازآغاز پیدایشِ زندگی اجتماعی و آنگاه که انسان قادر به ارتباط با دیگر افرادجامعه به شکلی متفاوت ازدیگرموجودات گردید ، برای حفظ میراث ِفرهنگی بجای مانده از پیشینیان،بحکم ضرورت ناچار از انتقال دست آوردهای خویش به نسل های بعدی بوده است و در مسیرِحرکت برمبنای نیازوتحت تأثیر شرائطِ خاص زندگی شاهد تنوّع و نوآوری در شیوه های انتقال تجارب گذشتگان و در اینچنین حال وهوایی است که پدیده ای بنام آموزش و پرورش شکل می گیرد که می توان از آن به ستون و محور اصلی توسعه هرجامعه یاد کرد.
چه ، اگر چنین بنیادی قوام و دوام نمی یافت ، از پیشرفت و ترّقی در روش ها ،علوم و فنون پیچیده و فرآیندهای اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی که امروز شاهد آنیم نیز اثری نبود .
– مفهـوم آموزش و پرورش در هرجامعه ای با نظام اجتمـاعی آن جامعه رابطه تنگاتنگ ومعنا داری دارد و اهداف تعلیم و تربیت درهرجامعه ای لاجرم با خواسته ها و نیاز های آن جامعه پیوندی نا گسستنی.
چگونگی تفکّر و تصوّر اجتماعی هر یک از اعضاء جامعه متّاثر از نوع ،کیفیّت و شیوه تعلیم و تربیتی است ،که وی در طول زندگی فردی و اجتماعی کسب کرده ، از آن الهام گرفته وتاثیر می پذیرد .
دوره های تحصیلی ، بخش اصلی خمیرمایه دوران زندگی را شکل می دهند ، بدین معنا که جامعه از راه تعلیم و تربیت اعضاء ، خود را برای پذیرش هنجارها « Norms» و ارزش های موجود ، درون خود آماده سـاخته و بدین سـان اجتماعی شـدن را درآنها پدیـد می آورد .
امروزه اجتماعیکردن دانش آموزان از راه تعلیمات مدرسه ای برحسب نظام های اجتماعی – فرهنگی تغییر یافته ، و از این رو بین عملکرد آموزش و پرورش ونیازهای جامعه ارتباط تنگاتنگی شکل گرفته است. آموزش و پرورش در دنیای معاصر از آن حالت ساده و کارکردهای پیشین مدرسه خارج شده و دستخوش دگرگونی های بنیادی گردیده ، بگونه ای که درجامعه های پیشرفته تر تعلیم و تربیت رسمی اهمیّت شایانی را کسب کرده و درهمین راستا دوره آموزش منظّم افزایش یافته و درچنین اوضاع و احوالی است که تعلیم و تربیت درمعنای واقعی خویش از کودکی تا بزرگسالی یک وسیله حیاتی حلقه نظارت اجتماعی را در بر می گیرد .
نظارتی که اگربه گونه ای درست و در پروسه زمانی مناسب و درمکان بایسته و با روش های اصولی اِعمال گردد ،کج رفتاری ، ناهنجاری ، فساد و انحراف درجامعه به کمترین میزان ممکن تقلیل پیدا خواهد کرد .
تعلیم و تربیتی همگام با ارزش های والا و با هدف تقویت و رشد معنویات و عواطف زیبای انسانی.
پیرامون اهمیّت و نقش آموزش و پرورش و یا بهتر بگوئیم:
« پرورش و آموزش» اندیشمندان ، فلاسفه و اهلِ نظر، بسیار بسیار گفته ، نوشته و تحقیق کرده اند و آنها که عملاً درس های آنرا در عمل بکار بسته اند ، در جایگاه پیشگامان علم و معرفت قرار گرفته و چه مزایا و امتیازاتی که از رهگذرِ بکارگیری این مائده بزرگ نصیب شان نشده و نمی شود.
و امّا مصیبت بزرگ در انتظار آنانی است که پیوسته در وادی شعار دست وپا زده ، کُمیت شان لنگ، هر روزشیوه ای را مَحَک زده ، و به نتیجه تجربه حاصل از عمل دیگران بدون توجّه به ظرافت های خاص فرهنگی خویش دل خوش کرده ،و درعالم آزمون و خطا سرگردانند !!
درچند دهه اخیر گسترش سریع آموزش ،درتمامی سطوح در کشورهای درحال توسعه و رشد ، تعلیمات متوّسطه و عالی با سرعت مشابه آن درکشورهای صنعتی براهمیّت این مهمّ افزوده است . باآگاهی کامل به نقش بزرگ و سازنده آموزش و پرورش در پیشبرد هدف های ارزشمندجامعه ، متأسّفانه نظام تعلیم وتربیت ما آنگونه که درخور و شایسته بوده است، درانجام رسالت بزرگ و انسان ساز خویش موّفق نشان نداده ، نظامی نامنطبق باخواسته های امروز و فردای جامعه ،سردرگم ، با حرکاتی کج دار و مریز ، لاکپشت وار و بی هدف !
طُرفه آنکه درچند دهه گذشته با همه توّقع و انتظاری که ازتغییروتحوّل درنظام آموزش و پرورش رفته و می رود ، نه تنها حرکت پایه ای مفید و قابل قبولی صورت نگرفته ، بَل مشکلاتی دوچندان برانبوه مسایل و مشکلات بر زمین مانده این دستگاه عریض و طویل افزوده گردیده،
ازجمله :
اُفت شدید تحصیلی درتمامی پایه ها ازابتدائی تا عالی ، ترک تحصیل حدود یک میلیون دانش آموز، نارضایتی بی حدّ و حصرقشر عظیم و شریف معلّم ازنحوه مدیریت جناحی، گروه گرا ، قوم مدار ، و حامی پرور.
کمبود امکانات ، خلاء قابل توجّه ناشی از نبودنیروهای کار آزموده علاقمند و با انگیزه ، کمبود فضای آموزشی و نامتناسب بودن فضاهای آموزشی موجود با نیاز روز ، عدم رعایت اصول اولیّه بهداشتی دراین اماکن ، کمبـود تجهیـزات آمـوزشی ، (آزمـایشگاه ، کتـابخانه و…) ،
عدم انطباق برنامه های تربیتی و آموزشی با نیازهای وخواسته های امروز و فردا ، عدم دسترسی به مشاور تحصیلی، مددکار اجتماعی ، و متّخصصین روانشناسی و روانکاوی درعمل و درنتیجه عدم هدایت صحیح و اصولی دانش آموزان در رشته های تحصیلی موردنیاز در قالبِ برنامه جامع ، عدم ارتباط سازنده و واقعی بین اولیاء و مربیان ، عدم مطابقت دقیق رشته های تحصیلی مورد نیاز و نیز محتوای کتابهای درسی در ارتباط با نیازهای آتی با عنایت ویژه به شرایط موجود روز دنیا درامرتعلیم وتربیت ، عدم توّجه به موقعیّت جغرافیائی و اقلیمی مناطق مختلف در تنظیم تقویم تحصیلی متناسب و عملکرد ضعیف و درخور انتقاد جماعتی از مدیران و مسئولان ، تفکر گروه گرایانه ، قوم مدارانه ، تبعیض آمیز و بعضاً قُلدُر مآبانه و از همه مهم تر نادیده گرفتن مشکل معاش معلمان و در نتیجه سرنوشت مبهم لایحه رتبه بندیِ این “دارندگان شغل انبیاء”!
بی رو در بایستی بگویم، اگر قرار باشد بر درد کهنه آموزش و پرورش این مرز و بوم پس از دهه ها بی برنامگی وندانم کاری مرهمی گذاشته شود ، مرهم که نه !! چاقوئی تیز و برنده می خواهد،با “جرّاحانی شجاع ”، زبردست وماهر و صد البته نا وابسته! با شناخت وبهره گیری دقیق از تمامی عوامل موثّردر پیشبرد اهداف عالیه نظام تعلیم و تربیت این مرزو بوم .
گر چه خوش ندارم چنین تعبیری را بکار ببرم ، امّا با کمال تأسّف و از سر ناچاری باید اذعان کنم :
در حوزه آموزش و پرورش یعنی همان حوزه امیّد آفرین ،کاربد جوری می لنگد، نه با بدبینی ، که با واقع بینی و بدون ملاحظه کاری باید گفت :
بنای تعلیم و تربیت این مرزوبوم نَمور است و تَرَک برداشته و با کمترین لرزشی می ریزد! بنابراین با سرو دست کشیدن و به قول فرنگی ها ایجاد « رفُرم » Reforme در این حوزه ، نتیجه مطلوب و دلخواه حاصل نخواهد شد.
تحولی ساختاری می طلب.
تعلیم و تربیتی هماهنگ با نیازهای امروز و فردای کشور ، با درنظرگرفتن ظرافت های خاص فرهنگی ، بکارگیری تجارب گذشتـگان ، لحـاظ کردن موقعیـّت و مقتـضیّات زمانی و مکانی وتطبیق آن با خواسته ها ونیازهای کشور .
بی شک اگر آموزش و پرورش عملکرد رضایت بخش و قابل قبولی می داشت ،به پایگاه ناراضی ها تبدیل نمی شد!
اگر این دستگاه عملکرد مقبولی از خود نشان می داد ،جوانـان ایـن مرز و بوم در پوشیدن جامه شرف و شریف معلّمی گوی سبقت از همدیگرمی ربوده و سرودست می شکستند.
چگونه می توان از یک معلّم، آن هم درآشفته بازاری اینچنین ،انتظار معجزه داشت ؟!
می گویند و می گوئیم ، معلّمی “شغل انبیاست” ، در کجای دنیا خواسته ی صنفیِ بجا ، قانونی و مسالمت آمیز معلّم اینگونه با خشونت جواب دادهمی شود و برای بیان حقوق حقّه قانونیاش به لکنت دچارمی شود؟!
گفتیم که آموزش و پرورش با ویژگی ها و گرایش های روحی و فکری یک ملّت بستگی دارد .
این همبستگی از یـک سو آمـوزش و پـرورش راتـحت تأثیر ویژگی های فرهنگ آن ملّت قرار می دهد و از سوی دیگر درتحّول این سنّت ها نقش مؤثّری ایفاء می نماید .
برنامه ریزی در آموزش و پرورش وقتی می تواند ، سودمند باشد که با آگاهی به این همبستگی صورت پذیرد .
اگر باید که با دیرپاترین مظهر عقب ماندگی که همان جهل ونادانی است به رویاروئی برخیزیم که در مسیر پیش رو چاره ای جز این نداریم ، آموزش و پرورش باید بیشترین سهم را در این تلاش برعهده گرفته ، و زیباترین وکارآترین نقش را بازی نماید .
برای نیل به این مهّم آموزش و پرورش بایستی با تلاش همه جانبه در جهت رشد و پرورش انسان های سالم و مفید ، بگونه ای بنیادین گام بردارد ، نه آنگونه که متأسفانه دیده شده و می شود ، مقطعی ، گذرا و براساس سیاستِ باری به هرجهت .
امروزه رسالت بزرگ آموزش و پرورش در کنار نهاد مقدّس خانواده ، انسان سازی است . انسـان هایی که بشرط دقّت و توّجه در ساختار عاطفی ، اخلاقی ، فرهنگی و اجتماعی شان قادرباشند ، معلم هایی شریف و وظیفه شناس ، سیاست مدارانی صادق، مهندسانی مجرّب و آگاه ، مدیرانی لایق ، پزشکانی حاذق ، وکلائی فرزانه ، روزنامه نگارانی شجاع و حقّ طلب ، قضاتی پاکدامن ، کارگرانی خبره و آزموده ، کشاورزانی پرتلاش ، کارمندانی صدیق و مردم دار، بازاریانی منصف و قانع ، پدرانی وظیفه شناس ، مادرانی مهربان و پرعاطفه ، جوانانی قدرشناس و نیرومند و… به جامعـه عرضه نمایند،
و در یک جمله آموزش و پرورش باید همّ خویش را مصروف آن کند تا محتوی وکار کرد واقعی و راستین خود را بدست آورده و از عهده انجام وظیفه سُتُرگ و حیاتی خویش که همانا پرورش صحیح روح و جسم شهروندان است ،برآید .
کاری نکنیم، این نظریه « ایوان ایلیچ » اندیشمنـد بزرگ و معاصـردر امـر تعلیم وتربیت در کتاب معروفش « جامعه بی مدرسه » در سرزمین ما محقّـق گردد :
آنجـا که می گوید :
« مدرسه ها در هیأت کادرسازی کنونی شان ، نقشی جز پایدارکردن و نهادی سـاختن نابرابری های اجتماعـی و درنتیجه بیدادگری ها ندارند » وچنین خلاصه می کند :
« آموزش که مقصود از آن پرو بال دادن به استعداد وقریحه انسان بوده است ، امروز مغلوب خصایص فرعی خود ، بالا رفتن از پایگاهـهای اجتماعی مشاغل آب و نان دار گردیده ، آموزش امروز دارای خصلتی به اصطلاح سرمایه دارانه است ، کسی که آن را بیشتر جمع کرده باشد ، بیشتر بهره می برد .
آموزش دارای خصلتـی دیـوان سالارانه است ، بخدمت دستگاهی در می آید ، که در اصل آن دستـگاه را برای خدمت به خود ساخته بوده . »
در یک کلام ،به داوری من اگر قرار است آموزش و پرورش این مرز و بوم در آینده ای نه چندان دور به جایگاه واقعی اش برگردد، چاره ای جز خداحافظی با “سیاست” و در نتیجه دوری از “بازی های سیاسی” ندارد.
سیاستی که چونان توپ فوتبال آموزش و پرورش را میدانِ بازی خود قرار داده و این “کارخانه بزرگ انسان سازی” را تبدیل به سرباز خانه ” سیاست بازان ” کرده است!
برچسب ها :پیک ملت ، علی مندنی پور ، معلمان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0