آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟

  پیک ملت، علی‌ مندنی‌پور آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟!   ازآغاز پیدایشِ زندگی اجتماعی و آنگاه که انسان قادر به ارتباط با دیگر افرادجامعه به شکلی متفاوت ازدیگرموجودات گردید ، برای حفظ میراث ِفرهنگی بجای مانده از پیشینیان،بحکم ضرورت ناچار از انتقال دست آوردهای خویش به نسل های بعدی بوده است

کد خبر : 25953
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۰ - ۸:۵۷
آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟

 

پیک ملت، علی‌ مندنی‌پور

آموزش پرورش؛ “کارخانه انسان سازی” یا “سربازخانه سیاست”؟!

 

ازآغاز پیدایشِ زندگی اجتماعی و آنگاه که انسان قادر به ارتباط با دیگر افرادجامعه به شکلی متفاوت ازدیگرموجودات گردید ، برای حفظ میراث ِفرهنگی بجای مانده از پیشینیان،بحکم ضرورت ناچار از انتقال دست آوردهای خویش به نسل های بعدی بوده است و در مسیرِحرکت برمبنای نیازوتحت تأثیر شرائطِ خاص‌ زندگی شاهد تنوّع و نوآوری در شیوه های انتقال تجارب گذشتگان و در اینچنین حال وهوایی است که پدیده ای بنام آموزش و پرورش شکل می گیرد که می توان از آن به ستون و محور اصلی توسعه هرجامعه یاد کرد.
چه ، اگر چنین بنیادی قوام و دوام نمی یافت ، از پیشرفت و ترّقی در روش ها ،علوم و فنون پیچیده و فرآیندهای اجتماعی‌ ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی که امروز شاهد آنیم نیز اثری نبود .
– مفهـوم آموزش و پرورش در هرجامعه ای با نظام اجتمـاعی آن جامعه رابطه تنگاتنگ ومعنا داری دارد و اهداف تعلیم و تربیت درهرجامعه ای لاجرم با خواسته ها و نیاز های آن جامعه پیوندی نا گسستنی.
چگونگی تفکّر و تصوّر اجتماعی هر یک از اعضاء جامعه متّاثر از نوع ،کیفیّت و شیوه تعلیم و تربیتی است ،که وی در طول زندگی فردی و اجتماعی کسب کرده ، از آن الهام گرفته و‌تاثیر می پذیرد .
دوره های تحصیلی ، بخش اصلی خمیرمایه دوران زندگی را شکل می دهند ، بدین معنا که جامعه از راه تعلیم و تربیت اعضاء ، خود را برای پذیرش هنجارها « Norms» و ارزش های موجود ، درون خود آماده سـاخته و بدین سـان اجتماعی شـدن را درآنها پدیـد می آورد .
امروزه اجتماعی‌کردن دانش آموزان از راه تعلیمات مدرسه ای برحسب نظام های اجتماعی – فرهنگی تغییر یافته ، و از این رو بین عملکرد آموزش و پرورش ونیازهای جامعه ارتباط تنگاتنگی شکل گرفته است. آموزش و پرورش در دنیای معاصر از آن حالت ساده و کارکردهای پیشین مدرسه خارج شده و دستخوش دگرگونی های بنیادی گردیده ، بگونه ای که درجامعه های پیشرفته تر تعلیم و تربیت رسمی اهمیّت شایانی را کسب کرده و درهمین راستا دوره آموزش منظّم افزایش یافته و درچنین اوضاع و احوالی است که تعلیم و تربیت درمعنای واقعی خویش از کودکی تا بزرگسالی یک وسیله حیاتی حلقه نظارت اجتماعی را در بر می گیرد .
نظارتی که اگربه گونه ای درست و در پروسه زمانی مناسب و درمکان بایسته و با روش های اصولی اِعمال گردد ،کج رفتاری ، ناهنجاری ، فساد و انحراف درجامعه به کمترین میزان ممکن تقلیل پیدا خواهد کرد .
تعلیم و تربیتی همگام با ارزش های والا و با هدف تقویت و رشد معنویات و عواطف زیبای انسانی.

پیرامون اهمیّت و نقش آموزش و پرورش و یا بهتر بگوئیم:
« پرورش و آموزش» اندیشمندان ، فلاسفه و اهلِ نظر، بسیار بسیار گفته ، نوشته و تحقیق کرده اند و آنها که عملاً درس های آنرا در عمل بکار بسته اند ، در جایگاه پیشگامان علم و معرفت قرار گرفته و چه مزایا و امتیازاتی که از رهگذرِ بکارگیری این مائده بزرگ نصیب شان نشده و نمی شود.
و امّا مصیبت بزرگ در انتظار آنانی است که پیوسته در وادی شعار دست وپا زده ، کُمیت شان لنگ، هر روزشیوه ای را مَحَک زده ، و به نتیجه تجربه حاصل از عمل دیگران بدون توجّه به ظرافت های خاص فرهنگی خویش دل خوش کرده ،و درعالم آزمون و خطا سرگردانند !!
درچند دهه اخیر گسترش سریع آموزش ،‌درتمامی سطوح در کشورهای درحال توسعه و رشد ، تعلیمات متوّسطه و عالی با سرعت مشابه آن درکشورهای صنعتی براهمیّت این مهمّ افزوده است . باآگاهی کامل به نقش بزرگ و سازنده آموزش و پرورش در پیشبرد هدف های ارزشمندجامعه ، متأسّفانه نظام تعلیم وتربیت ما آنگونه که درخور و شایسته بوده است، درانجام رسالت بزرگ و انسان ساز خویش موّفق نشان نداده ، نظامی نامنطبق باخواسته های امروز و فردای جامعه ،سردرگم ، با حرکاتی کج دار و مریز ، لاکپشت وار و بی هدف !
طُرفه آنکه درچند دهه گذشته با همه توّقع و انتظاری که ازتغییروتحوّل درنظام آموزش و پرورش رفته و می رود ، نه تنها حرکت پایه ای مفید و قابل قبولی صورت نگرفته ، بَل مشکلاتی دوچندان برانبوه مسایل و مشکلات بر زمین مانده این دستگاه عریض و طویل افزوده گردیده،
ازجمله :
اُفت شدید تحصیلی درتمامی پایه ها از‌ابتدائی تا عالی ، ترک تحصیل حدود یک میلیون دانش آموز، نارضایتی بی حدّ و حصرقشر عظیم و شریف معلّم ازنحوه مدیریت جناحی، گروه گرا ، قوم مدار ، و حامی پرور.
کمبود امکانات ، خلاء قابل توجّه ناشی از نبود‌نیروهای کار آزموده علاقمند و با انگیزه ، کمبود فضای آموزشی و نامتناسب بودن فضاهای آموزشی موجود با نیاز روز ، عدم رعایت اصول اولیّه بهداشتی دراین اماکن ، کمبـود تجهیـزات آمـوزشی ، (آزمـایشگاه ، کتـابخانه و…) ،
عدم انطباق برنامه های تربیتی و آموزشی با نیازهای وخواسته های امروز و فردا ، عدم دسترسی به مشاور تحصیلی، مددکار اجتماعی ، و متّخصصین روانشناسی و روانکاوی درعمل و درنتیجه عدم هدایت صحیح و اصولی دانش آموزان در رشته های تحصیلی موردنیاز در قالبِ برنامه جامع ، عدم ارتباط سازنده و واقعی بین اولیاء و مربیان ، عدم مطابقت دقیق رشته های تحصیلی مورد نیاز و نیز محتوای کتابهای درسی در ارتباط با نیازهای آتی‌ با عنایت ویژه به شرایط موجود روز دنیا درامرتعلیم وتربیت ، عدم توّجه به موقعیّت جغرافیائی و اقلیمی مناطق مختلف در تنظیم تقویم تحصیلی متناسب و عملکرد ضعیف و درخور انتقاد جماعتی از مدیران و مسئولان ، تفکر گروه گرایانه ، قوم مدارانه ، تبعیض آمیز و بعضاً قُلدُر مآبانه و از همه مهم تر نادیده گرفتن مشکل معاش معلمان و در نتیجه سرنوشت مبهم لایحه رتبه بندیِ این “دارندگان شغل انبیاء”!
بی رو در بایستی بگویم، اگر قرار باشد بر درد کهنه آموزش و پرورش این مرز و بوم پس از دهه ها بی برنامگی وندانم کاری مرهمی گذاشته شود ، مرهم که نه !! چاقوئی تیز و برنده می خواهد،با “جرّاحانی شجاع ”، زبردست وماهر و صد البته نا وابسته! با شناخت وبهره گیری دقیق از تمامی عوامل موثّردر پیشبرد اهداف عالیه نظام تعلیم و تربیت این مرزو بوم .
گر چه خوش ندارم چنین تعبیری را بکار ببرم ، امّا با کمال تأسّف و از سر ناچاری باید اذعان کنم :
در حوزه آموزش و پرورش یعنی همان حوزه امیّد آفرین ،کاربد جوری می لنگد، نه با بدبینی ، که با واقع بینی و بدون ملاحظه کاری باید گفت :
بنای تعلیم و تربیت این مرزوبوم نَمور است و تَرَک برداشته و با کمترین لرزشی می ریزد! بنابراین با سرو دست کشیدن و به قول فرنگی ها ایجاد « رفُرم » Reforme در این حوزه ، نتیجه مطلوب و دلخواه حاصل نخواهد شد.
تحولی ساختاری می طلب.
تعلیم و تربیتی هماهنگ با نیازهای امروز و فردای کشور ، با درنظرگرفتن ظرافت های خاص فرهنگی ، بکارگیری تجارب گذشتـگان ، لحـاظ کردن موقعیـّت و مقتـضیّات زمانی و مکانی وتطبیق آن با خواسته ها ونیازهای کشور .
بی شک اگر آموزش و پرورش عملکرد رضایت بخش و قابل قبولی می داشت ،به پایگاه ناراضی ها تبدیل نمی شد!
اگر این دستگاه عملکرد مقبولی از خود نشان می داد ،جوانـان ایـن مرز و بوم در پوشیدن جامه شرف و شریف معلّمی گوی سبقت از همدیگرمی ربوده و سرودست می شکستند.
چگونه می توان از یک معلّم، آن هم درآشفته بازاری اینچنین ،انتظار معجزه داشت ؟!
می گویند و می گوئیم ، معلّمی “شغل انبیاست” ، در کجای دنیا خواسته ی صنفیِ بجا ، قانونی و مسالمت آمیز معلّم اینگونه با خشونت جواب داده‌می شود و برای بیان حقوق حقّه قانونی‌اش به لکنت دچارمی شود؟!
گفتیم که آموزش و پرورش با ویژگی ها و گرایش های روحی و فکری یک ملّت بستگی دارد .
این همبستگی از یـک سو آمـوزش و پـرورش راتـحت تأثیر ویژگی های فرهنگ آن ملّت قرار می دهد و از سوی دیگر درتحّول این سنّت ها نقش مؤثّری ایفاء می نماید .
برنامه ریزی در آموزش و پرورش وقتی می تواند ، سودمند باشد که با آگاهی به این همبستگی صورت پذیرد .
اگر باید که با دیرپاترین مظهر عقب ماندگی که همان جهل ونادانی است به رویاروئی برخیزیم که در مسیر پیش رو چاره ای جز این نداریم ، آموزش و پرورش باید بیشترین سهم را در این تلاش برعهده گرفته ، و زیباترین وکارآترین نقش را بازی نماید .
برای نیل به این مهّم آموزش و پرورش بایستی با تلاش همه جانبه در جهت رشد و پرورش انسان های سالم و مفید ، بگونه ای بنیادین گام بردارد ، نه آنگونه که متأسفانه دیده شده و می شود ، مقطعی ، گذرا و براساس سیاستِ باری به هرجهت .

امروزه رسالت بزرگ آموزش و پرورش در کنار نهاد مقدّس خانواده ، انسان سازی است . انسـان هایی که بشرط دقّت و توّجه در ساختار عاطفی ، اخلاقی ، فرهنگی و اجتماعی شان قادرباشند ، معلم هایی شریف و وظیفه شناس ، سیاست مدارانی صادق، مهندسانی مجرّب و آگاه ، مدیرانی لایق ، پزشکانی حاذق ، وکلائی فرزانه ، روزنامه نگارانی شجاع و حقّ طلب ، قضاتی پاکدامن ، کارگرانی خبره و آزموده ، کشاورزانی پرتلاش ، کارمندانی صدیق و مردم دار، بازاریانی منصف و قانع ، پدرانی وظیفه شناس ، مادرانی مهربان و پرعاطفه ، جوانانی قدرشناس و نیرومند و… به جامعـه عرضه نمایند،
و در یک جمله آموزش و پرورش باید همّ خویش را مصروف آن کند تا محتوی وکار کرد واقعی و راستین خود را بدست آورده و از عهده انجام وظیفه سُتُرگ و حیاتی خویش که همانا پرورش صحیح روح و جسم شهروندان است ،برآید .
کاری نکنیم، این نظریه « ایوان ایلیچ » اندیشمنـد بزرگ و معاصـردر امـر تعلیم وتربیت در کتاب معروفش « جامعه بی مدرسه » در سرزمین ما محقّـق گردد :
آنجـا که می گوید :
« مدرسه ها در هیأت کادرسازی کنونی شان ، نقشی جز پایدارکردن و نهادی سـاختن نابرابری های اجتماعـی و درنتیجه بیدادگری ها ندارند » وچنین خلاصه می کند :
« آموزش که مقصود از آن پرو بال دادن‌ به استعداد وقریحه انسان بوده است ، امروز مغلوب خصایص فرعی خود ، بالا رفتن از پایگاهـهای اجتماعی مشاغل آب و نان دار گردیده ، آموزش امروز دارای خصلتی به اصطلاح سرمایه دارانه است ، کسی که آن را بیشتر جمع کرده باشد ، بیشتر بهره می برد .

آموزش دارای خصلتـی دیـوان سالارانه است ، بخدمت دستگاهی در می آید ، که در اصل آن دستـگاه را برای خدمت به خود ساخته بوده . »

در یک کلام ،به داوری من اگر قرار است آموزش و پرورش این مرز و بوم در آینده ای نه چندان دور به جایگاه واقعی اش برگردد، چاره ای جز خداحافظی با “سیاست” و در نتیجه دوری از “بازی های سیاسی” ندارد.
سیاستی که چونان توپ فوتبال آموزش و پرورش را میدانِ بازی خود قرار داده و این “کارخانه بزرگ انسان سازی” را تبدیل به سرباز خانه ” سیاست بازان ” کرده است!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.